جدول جو
جدول جو

معنی شگین داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

شگین داشتن
شگین داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یقین داشتن
تصویر یقین داشتن
به راستی و درستی دانستن، مطمئن بودن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ تَ / تِ کَ دَ)
متدین بودن:
سخن از مردم دیندار شنو و آن را
که ندارد دین منگر سوی دینارش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ)
ایتمان. (تاج المصادر بیهقی). مورد اعتماد داشتن. رازدار شمردن:
ترا من خردمند پنداشتم
باسرار ملکت امین داشتم.
سعدی.
و رجوع به امین شود
لغت نامه دهخدا
(دُ رُ کَ دَ)
غمگین کردن. اندوهناک کردن:
تو دل را بدین کار غمگین مدار
میان دو ابرو پر از چین مدار.
فردوسی.
تهمتن بدو گفت کای شهریار
دلت را بدین کار غمگین مدار.
فردوسی.
دل از دیری کار غمگین مدار
تو نیکی طلب کن نه زودی کار.
اسدی (گرشاسب نامه)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
کمین کردن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کمین کردن شود
لغت نامه دهخدا
(خِ بِ خَ/ خِ گُ تَ)
تعجب و حیرت داشتن. (آنندراج). ازهاف. (منتهی الارب). تعجب. (دهار). غرو. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). عجب. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). تعجب کردن. عجب داشتن:
مدارید کردار زو بس شگفت
که روشن دلش زنگ آهن گرفت.
فردوسی.
دام را چه نفع و چه ضر از گرفت
زین گرفت بیهده ش دارم شگفت.
مولوی.
تبسم کنان دست بر لب گرفت
که سعدی مدار آنچه دیدی شگفت.
سعدی (از آنندراج).
خردمند را که در زمرۀ اجلاف سخن ببندد شگفت مدار که آواز بربط از غلبۀ دهل برنیاید. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ دَ)
تعیین کردن. مقرر کردن: فرمود تا وجه کفاف او معین دارند. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شگفت داشتن
تصویر شگفت داشتن
تعجب کردن، تعجب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمگین داشتن
تصویر غمگین داشتن
غمگین کردن اندوهناک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمین داشتن
تصویر کمین داشتن
کمین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یقین داشتن
تصویر یقین داشتن
آور داشتن باور داشتن بی گمان بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیر داشتن
تصویر گیر داشتن
گیر داشتن کاری. سد و مانعی در راه آن ایجاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
لديك منحدر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
Slant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
incliner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
przechylać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
להטות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
наклонять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
جھکنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
ঝুঁকানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
เอียง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
kuegemea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
傾く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
기울다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
нахиляти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
miring
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
झुकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
kantelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
neigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
inclinar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
inclinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
inclinar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
倾斜
دیکشنری فارسی به چینی